شاياشايا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

شاياجون

عشقم شایا

1393/4/9 13:54
نویسنده : مريم ارشدي
300 بازدید
اشتراک گذاری
27خرداد1393

 

شایاجون

سلام خانوم خانوما!

امروز تا رسیدم دم در خونه می خواستم برم خونه اما عشق تو منو کشوند خونه شما.

تا در زدم یه دفعه مامانی با عزیز نازنینم اومد درو واکرد تا نیگات به من خورد از ته دلت جیغ کشیدی. درست همون حسی که من داشتم انگار در تو هم بود.

برا همین بود که منم جیغ زدم و دستامو محکم کوبیدم توسینمو دویدم به طرفت. و فوراًبغلت کردم. تو رو بردم اتاقت که با اسباب بازیهات بازی کنی. گذاشتمت روی تاب.

برات خوندم تاب تاب عباسی، خدا شایا رو نندازی!!!!

من خوندمو تو قاه قاه خندیدی و من خندیدم و عشق و حال کردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاياجون می باشد